سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پنج شنبه 103 آذر 1: امروز

یک . اعتکاف هم با همه سر و صدا و جنجال هاش رفت. از اون فقط برام شرم موند.

 -          گیرم که همه گناهام رو بخشیدی، با شرم گناه چه کنم ؟

 

دو . در آن زمان که بمیرم در آرزوی تو باشم                بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم

                        - غازی به ره شهادت اندر تک و پوست                   غافل که شهید عشق فاضل تر از اوست

                        - در روز جزا، این به آن کی ماند ؟                          کین کشته دشمن است و آن کشته دوست

 

سه . ای که از کوچه معشوقه ما می گذری                   با خبر باش که سر می شکند دیوارش

-          کاش سر بشکند، دست بشکند، پا بشکند، اما دل....

-          گناهم دلش را شکسته...

 

چهار . آیت الله مشکینی هم واصل شد.

-          فکر اینکه حتی آیت الله مشکینی و حتی بزرگتر از آون ها هم ممکنه نگرانیه شب اول قبر داشته باشن، دیوونم کرده...

 

پنج. به عنوان یک توصیه، سعی کنید حتما کتاب خاطرات احمد احمد، خانم دباغ، عزت شاهی، و کتبی شبیه به ساعت چهار آن روز – خاطرات خانم مهین محتاج، رو بخونید. مقاومت، صبر، باهوش بودن و از دنیا چیزی نخواستن رو آدم از این دست افراد یاد می گیره. البته این آخری – خانم محتاج – که یک مارکسیست بوده، بعد از تحمل شکنجه های فراووون توبه نامه مینویسه، ولی واقعا کتابش به یک بار خوندن می ارزه.

 

-          از شهید نواب صفوی نقل شده، آرزو دارم در یک حکومت اسلامی زندگی کنم و رفتگر خیابون ها باشم.

-          کاش یه گروه کارگردان، نویسنده و... پیدا میشد یه فیلم واقعی از زندگی امثال آقای عزت شاهی می ساخت، خیلی به هم سن و سال های من در شناخت موقعیتشون کمک میکنه، همه حوصلشون نمیشه یه کتاب 800 صفحه ای بخونن، البته شاید یه روز هالیود دست به کار شد و شد آنچه شد...


 نوشته شده توسط رهرو در جمعه 86/5/12 و ساعت 9:13 صبح | نظرات دیگران()

 لیست کل یادداشت های این وبلاگ
نقل مکان
[عناوین آرشیوشده]